ژولیت در بهار
:: Juliette au Printemps ::
فدات شم، چه فیلمی! «سبکی تحملناپذیر هستی»... اسمش هم آدمو میبره تو فکر. راستش رو بخوای، این فیلم فقط یه عاشقانه ساده نیست، یه جورایی مثل زندگیه، پیچیده و پر از سوال. داستانش تو چکسلواکیای قدیم میگذره، زمانی که شوروی سابق اونجا یکهتازی میکرد و بهار پراگ داشت کمکم رنگ میباخت.
ماجرای یه دکتر جراح داریم به اسم توماش، که دنیل دی-لوئیس نقششو بازی کرده، چه بازیگریه این بشر! توماش یه کم دلبازه، یعنی به یه گل بسنده نمیکنه، از اون آدمهاست که معتقده تنوع لازمه زندگیه. یه طرف سابینا رو داره، یه هنرمند جذاب و آزاد، یه طرف دیگه ترزا از راه میرسه، یه دختر ساده و معصوم که ژولیت بینوش نقششو انقدر ظریف بازی کرده که دلت براش ضعف میره.
فیلم قشنگ نشون میده که آدمها چطوری تو شرایط سخت و پیچیده دنبال عشق و معنا میگردن. توماش بین این دو زن گیر میافته، سابینا براش سبکی و آزادی رو تداعی میکنه، ترزا سنگینی و تعهد رو. و این وسط حمله شوروی به چکسلواکی همهچیز رو بهم میریزه، انگار دنیا زیر و رو میشه.
فیلم فقط درباره عشق و خیانت نیست، درباره انتخابه، درباره مسئولیته، درباره اینکه تو دنیای بیرحم سیاست و تاریخ، آدمها چطور میتونن خودشون رو پیدا کنن. صحنههای فیلمبرداریش هم که نگم برات، انگار تابلوی نقاشیان، مخصوصا اون نماهای سوییس و پراگ.
یه نکته جالب هم هست، میگن خود میلان کوندرا، نویسنده کتاب اصلی، خیلی با فیلم حال نکرده، میگفت روح کتاب رو نگرفتن. البته خب، معمولا اقتباس سینمایی با کتاب زمین تا آسمون فرق داره. ولی به نظر من، فیلیپ کافمن کارگردان، کار خودشو کرده و یه اثر هنری مستقل ساخته که ارزش دیدن داره.
اگه دنبال یه فیلمی هستی که هم عاشقانه باشه، هم فکرتو به کار بندازه، هم بازیهای درجه یک ببینی، «سبکی تحملناپذیر هستی» رو از دست نده. فقط حواست باشه، فیلم یه کم اروتیک هم هست، اگه با این موضوع مشکل داری، یه کم احتیاط کن. ولی در کل، به عنوان یه عشق فیلم، بهت قول میدم پشیمون نمیشی. شب فیلم خوبی داشته باشی!